کد مطلب:106604 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

خطبه 219-درباره یکی از حاکمان











[صفحه 177]

گفتار آن حضرت (ع) است: اود: لنگی عمد: بیماری ویژه شتر است كه درون كوهانش از شدت بار و غیره متورم می شود در حالی كه ظاهرش بی عیب و سالم است. (خداوند شهرهای فلان را آباد دارد، یا به او خیر دهد كه ناهمواریها را هموار و بیماریها را مداوا كرد، سنت را برپا داشت و فتنه را پشت سر گذاشت، با جامه ی پاك و كم عیب از دنیا رخت بربست، نیكی خلافت را دریافت و پیش از رسیدن شر آن از دنیا رفت، وظیفه ی الهی خود را انجام داد و از نافرمانی او پرهیز كرد او خود رفت ولی مردم را در میان راههای مختلف رها ساخت كه گم گشته در آن راهی نمی یابد و راه یافته به یقین و باور نمی رسد.) لله بلاد فلان، این جمله و امثال آن از قبیل: لله دره و لله ابوه، معمولا به منظور مدح و ثنا، و نیز دعا برای كسی، آورده می شود، یعنی خداوند كشور او را آباد دارد كه چنین كارهای مهمی انجام داده است و اصل مطلب این است كه عربها، هر گاه بخواهند چیزی یا كسی و عمل او را بستایند با این تعبیر وی را به خدا نسبت می دهند، جمله ی اول خطبه را به تعبیری دیگر نقل كرده اند و آن چنین است: لله بلاء فلان و منظور از آن عمل نیك او در راه خداست. به گفته ی شارحان مشهور، مرا

د از واژه ی فلان كه در اول خطبه نقل شد، عمر خلیفه ی دوم است، ولی از قطب راوندی نقل شده است كه مقصود برخی از صحابه ی حضرت است كه در زمان رسول خدا حیات داشتند، و پیش از پیدایش آشوب و فتنه ی زمان عثمان از دنیا رفته بودند. ابن ابی الحدید در شرح خود نوشته است كه ظاهر اوصاف مذكور در عبارت دلالت دارد بر این كه امام (ع)، شخصی را اراده فرموده است كه پیش از وی عهده دار خلافت بوده است، زیرا در وصف او می فرماید: كژیها را راست كرده و بیماریها را درمان كرده است و این مطلب با عثمان مناسبت ندارد به دلیل آن كه تمام فتنه ها در زمان او و به سبب وجود وی بوده است، و ابوبكر هم اراده نشده چون مدت خلافتش كوتاه بوده و از زمان آشوب و فتنه فاصله ی زیادی داشته است، پس به احتمال قوی امام علیه السلام عمر را اراده فرموده است ولی به عقیده ی شارح این كه امام (ع) ابوبكر را اراده كرده باشد بهتر است تا عمر زیرا در خطبه ی شقشقیه عمر و خلافت وی را نكوهش و مذمت فرموده است چنان كه قبلا به آن اشاره رفت. امام (ع) در این خطبه برای شخص مورد نظر چند صفت بیان فرموده است، از این قرار: 1- راست كردن كجیها كنایه است از این كه، او مردمی را كه از راه خدا منحر

ف شده بودند به راستی و استقامت سوق داد. 2- معالجه كردن بیماریها، مراد از بیماریها، مرضهای نفسانی و اخلاقی است كه مانند بیماریهای جسمانی و بدنی سبب آزار و اذیت انسان می شود، و داروی بهبود یافتن آن هم پندها و مواعظ جالب و نهی های كوبنده ی قولی و عملی است. 3- بپاداشتن سنت و عمل كردن به آن. 4- آشوب را پشت سر گذاشت یعنی پیش از وقوع آن از دنیا رفت و این صفت به این اعتبار مدح و ثنایی برای اوست كه چون دارای حسن تدبیر و درستی حكومت بود در زمان فرمانروایی وی فتنه و آشوبی به وجود نیامد. 5- پاك جامه از دنیا رفت، در این جا، لباس را به جای آبرو و حیثیت و پاكیزگی آن را برای سالم بودن از عیبها به عنوان استعاره آورده است. 6- كم عیبی او 7- خوبی خلافت را درك كرد و بر بدی آن سبقت گرفت، احتمالا ضمیر در هر دو موضع (اصاب خیرها و سبق شرها) به كلمه ی خلافتی كه از عبارت فهمیده می شود باز می گردد، به این معنا كه آنچه در حكومت و فرمانروایی خوب و مناسب است از قبیل عدالتخواهی و برپا داشتن دین خدا كه در دنیا مایه ی عزت و نام نیك و در آخرت موجب ثواب عظیم و پاداش بزرگی است كسب و دریافت كرد و از بدیها و آشوبهایی كه در خلافت واقع شد جلو رفت ی

عنی پیش از پیدایش جنجال و فساد و خونریزی، از جهان رخت بربست. 8- اطاعت خدا را به طور كامل انجام داد. 9- به سبب نرسیدن از كیفر الهی حقی را كه از خداوند به گردن او بود ادا كرد و حقیقت تقوا را رعایت كرد. 10- در حالی به سوی آخرت شتافت كه مردم را بعد از خود در ورطه ی جهل و نادانی سرگردان رها ساخت كه گمراهان، راهی به راستی نیافتند و آنان كه در راه راستی گام می زدند به حقانیت خویش اطمینان نداشتند زیرا راههای ضلالت مختلف و رهروان آن زیاد بودند. حرف واو در كلمه ی: و تركتم مفید معنای حال است. تذكر: در مورد توصیفی كه حضرت در این خطبه درباره ی یكی از آن دو خلیفه بیان فرموده است، برای برخی از دانشمندان شیعه سوالی به عنوان اعتراض پدید آمده است كه این گونه ستایشها با عقیده ی ما ناسازگار است زیرا ما معتقدیم كه ایشان خطاكارند و غاصبانه خلافت را تصرف كرده اند. بنابراین یا این سخن از امام (ع) نیست و یا خطاكار دانستن ما آنها را نادرست است از این اشكال و اعتراض دو پاسخ داده شده است: 1- نخست این كه این مطلب با عقیده ی ما مخالفتی ندارد، زیرا ممكن است این توصیف به این سبب باشد كه حضرت قصد داشته با پیروان آنها مماشات كند و دلهای ایشان

را به خود متوجه سازد. 2- دومین پاسخ این كه ستودن امام (ع) كنایه از توبیخ و سرزنش خلیفه ی سوم عثمان است كه آن همه فتنه و آشوب در دوران خلافت او واقع و بیت المال مسلمانان با بخششهای بیجای او بر باد رفت و به دست او و خویشاوندانش غارت شد، و این عوامل باعث شد كه جامعه ی اسلامی از تمام شهرهای اطراف دست به شورش زدند و او را به قتل رساندند و به این دلیل حضرت در دنباله ی توصیف خود، از خلیفه ی قبل از عثمان، چنین می فرماید: او فتنه و آشوب را پشت سر گذاشت و با جامه ی پاك و بدون آلودگی و عاری از هر گونه عیب و نقص، درگذشت، خوبیهای خلافت را دریافت و از بدیهای آن به آسانی گذشت، و نیز لازمه ی جمله ی: و ترك هم فی طرق متشعبه، آن است كه فرمانروای بعد از او، دارای صفاتی ضد صفات او بوده است. خدا داناتر به حقیقت امر است.


صفحه 177.